میلاد امام سجاد علیه السلام مبارک
امروز دل اهل ولایت شاد است
میلاد سعید اشرف ایجاد است
آن قدر به درگاه خدا کرد سجود
معروف از آن به سید سجاداست
امام سجاد علیه السّلام فرمودند:
ما مِن قَطرَةٍ اَحَبَّ إلَی اللهِ عَزَّوجَلَّ مِن قَطرتَینِ: قَطرةِ دَم فی سَبیل اللهِ، وَ قَطرَةِ دَمعٍ فی سوادِ اللَّیلِ لا یُریدُ بِها عَبدٌ إلاّ اللهَ عزَّو جَلَّ؛
هیچ قطره ای نزد خدای متعال، محبوبتر از دو قطره نیست: یکی قطره خونی که در راه خدا ریخته می شود، دیگری قطره اشکی که در تاریکی شب فقط به خاطر خدا ریخته می شود.
میزنم سبزه گره تاگره ای واگردد
سالمان سال ظهور گل زهراگردد
میزنم سبزه گره نیتم اینست خدا
یوسف گمشده ی ارض وسمابرگردد
میزنم سبزه گره سبز شود دست دعا
وانکه رفتست زدستم به دعابرگردد
غیبت یارسفرکرده بلایی ست عظیم
عاشقان سبزه ببندید بلابرگردد
روز جمعه ست بیاید فقط یک امروز
به دعادست برآریم که تابرگردد
اللهم کن لولیک الفرج..
حرمت شکسته اند و نوشتند ملال نیست
کشتند اهل خانه و گفتند قتال نیست
اصحاب هر کدام به دنبال خویشتن
حتی به گوش شهر صدای بلال نیست
از کوچه از حسن و بغض در گلوش
خانم بیا بگو که دیگر مجال نیست
حرف اهالی است در این هفته اخیر
زهرا به گردن علی آیا وبال نیست؟
حورای آسمانی خاکی نشین تورا
با این همه سپاه توان جدال نیست
وقتی که بیت وحی به آتش کشیده شد
آتش زدن به خیمه زینب محال نیست
چه وقتها که برایت دعا نکرده دلم
چه نذرها که برای شما نکرده دلم
چقدر نام مرا در نوافلت بردی
ولی به هیچ کدام اعتنا نکرده دلم
عجیب نیست دلم را گناه پرُ کرده است
دری به سمت مناجات وا نکرده دلم
مسافر سحر جاده های سجاده
بگیر دست مرا تا خدا نکرده دلم
نیفتد از قلم رو به آسمانی ها
به جرم کفش سلوکی که پا نکرده دلم
درست یاد ندارم که چندمین روز است
که حقِ چشم خودم را ادا نکرده دلم
خدارا شکر ایامم به کام است
امیر مومنان بر من امام است
و هر کس که نمی داند بداند
نفس بی حب او شرعا حرام است
چون ماهیان برکهام، بیتاب ماهم یا رضا !
از عاشقانِ «عاشقی با یک نگاهم» یا رضا !
من خوب میدانم بدم اما دوباره آمدم
خاکیِ راه مشهدم پس سر به راهم یا رضا !
از ماه زیباتر تویی، از نوح آقا تر تویی
با اینکه بدنامم ولی دادی پناهم یا رضا !
پیش ضریحت پیشتر خیر دو عالم خواستم
عمریست من شرمندهی آن اشتباهم یا رضا !
ستاد استهلال را به کدامین سرزمین بفرستیم برای روءیت رویت
یا بن البدور المنیره
متی ترانا و نراک .............
خواندم تو را با این دل زار الغوث خلّصنا من النّار
از جرم بسیارم چه گویم؟!
حتـی نیاوردی بـه رویم
پیوستـه دادی آبــرویم
در بین خلق ای حیّ دادار الغـوث خلّصنا من النّار
یـارب یـارب یـا الهـی
بر جرم سنگینم گواهی
من بیپناهم تـو پناهی
من معصیتکارم تو ستّار الغوث خلّصنا من النّار
جمعه و روزه و افطار،دلم می سوزد
آه از دوری دلدار دلم می سوزد
آه از این درد دل آزار دلم می سوزد
باز هم صحبت آب و عطش و سوختن است
روضه داغ علمدار دلم می سوزد
طلوع می کند آن آفتاب پنهانی
زسمت مشرق جغرافیای عرفانی
دوباره پلک دلم می پرد نشانه چیست
شنیده ام که می آید کسی به مهمانی
کسی که سبز تر از هزار بار بهار
کسی شگفت کسی آن چنان که می دانی
.: Weblog Themes By Pichak :.